English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (7683 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
guardian by nurture U قیم بعلت پرورش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sericulture U پرورش کرم ابریشم پرورش نوغان
automatic data processing system U سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
education U پرورش اموزش و پرورش
rabbitry U محل پرورش خرگوش اهلی پرورش خرگوش
intelligence process U جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
due to U بعلت
on account of U بعلت
owing to U بعلت
by reason of U بعلت
whenas U بعلت اینکه
on U بعلت بطرف
posteriori U با پی بردن ازمعلول بعلت
time honored U مورد احترام بعلت قدمت
conk out <idiom> U بعلت خستگی به خواب رفتن
seizes U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
finality U اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
cenogenesis U تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
hydrogen embrittleness U فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
power play U وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
blow U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
blows U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
aphonia U فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
take over U بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
frozen assets U دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
season cracking U ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
nominative appositive U اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
nominative subject U اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
bronchial asthma U تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
bumper U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bedsore U زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
floriculture U پرورش گل
nurtures U پرورش
nurture U پرورش
breeding U پرورش
cultivation U پرورش
culturing U پرورش
nurturing U پرورش
nourishment U پرورش
culture U پرورش
pedagogy U پرورش
upbringing U پرورش
cultures U پرورش
nurtured U پرورش
fosterage U پرورش
training پرورش
ser U پرورش نوغان
ostreiculture U پرورش صدف
self cultivation U پرورش نفس
silviculture U پرورش جنگل
aviculture U پرورش مرغ
germiculture U پرورش میکروب
p.exercise U پرورش بدنی
self culture U پرورش نفس
pisciculture U پرورش ماهی
mental discipline U پرورش ذهنی
character training U پرورش منش
bring up U پرورش دادن
data processing U پرورش اطلاعات
unbred U پرورش نیافته
body-building U پرورش اندام
body building U پرورش اندام
breeding U پرورش حیوانات
education U اموزش و پرورش
foster U پرورش دادن
swannery U محل پرورش قو
mariculture U پرورش دریازیان
processes U پرورش دادن
process U پرورش دادن
fosters U پرورش دادن
fostering U پرورش دادن
fostered U پرورش دادن
walkover U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
piscicultural U مربوط به پرورش ماهی
silviculturist U ویژه گر پرورش جنگل
special education U اموزش و پرورش استثنایی
viniculture U پرورش انگور شراب
ser U پرورش کرم ابریشم
education department U اداره آموزش و پرورش
rosarian U پرورش دهنده گل سرخ
poulterer U پرورش دهنده طور
comparative education U اموزش و پرورش تطبیقی
f.education U پرورش واموزش دختران
culture of bees U پرورش یا تربیت زنبور
educational U مربوط به اموزش و پرورش
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
educationist U متخصص اموزش و پرورش
calf machine U دستگاه پرورش عضله
apiculture U پرورش زنبور عسل
falconers U پرورش دهنده شاهین
educationists U متخصص اموزش و پرورش
educationists U کارشناس اموزش و پرورش
educationist U کارشناس اموزش و پرورش
nature nurture controversy U مجادله سرشت- پرورش
animal husband U پرورش جانوران اهلی
manpower development U پرورش نیروی انسانی
falconer U پرورش دهنده شاهین
educationalist U کارشناس اموزش و پرورش
educationalists U کارشناس اموزش و پرورش
apiarian U مربوط به پرورش زنبور عسل
apiarist U پرورش دهندهء زنبور عسل
incubator U محل پرورش اطفال زودرس
incubators U محل پرورش اطفال زودرس
ranches U در مرتع پرورش احشام کردن
beekeeper U پرورش دهندهء زنبور عسل
haute ecole U پرورش اسب در سطح عالی
ranch U در مرتع پرورش احشام کردن
sericulturist U پرورش دهنده کرم ابریشم
sericultural U وابسته به پرورش کرم ابریشم
upbringing U روش اموزش و پرورش بچه
hennery U مزرعه یا محل پرورش مرغ
wooler U جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
apicultural U مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
orthogenesis U اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
thremmatology U علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
foreclose U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
amnesia U ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
green thumbed U کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
foliage plant U گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
live stock U مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
linebreeding U پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
beef cattle U گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
livestock U مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
standard bred U اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
general grant U کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
Nomatic rugs U قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
automatic data processing U پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
spall U تکههای جدا شده از زره تانک بعلت انفجار تکههای پرتاب شده از زره
develops U بسط دادن پرورش دادن
develop U بسط دادن پرورش دادن
Recent search history Forum search
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com